دانشمند فردا

روانشناسی- تربیتی- آموزشی/سلام عزیزان " این وبلاگ برای والدین دانش آموزان جهت تعامل هرچه بیشتر با خانه و مدرسه است

دانشمند فردا

روانشناسی- تربیتی- آموزشی/سلام عزیزان " این وبلاگ برای والدین دانش آموزان جهت تعامل هرچه بیشتر با خانه و مدرسه است

۲--مرحله ی جدایی تدارکاتی((۱۵تا ۱۷سالگی)) 

این مرحله که هسته ی اصلی نوجوانی مشکلات ان است/بارشدبیشتربدنی 

وجنسی همراه است وسطح عالیتری ازادراک((خود))راتجلی می دهد. 

رشدمغزوتواناییهای شناختی نوجوان بادرونی شدن حیات عاطفی وارتباط 

عمیقترباگروه همسالان/جدایی بیشترخصوصیات روانشناختی نوجوان وباورهاوارزشهای اوازوالدین وبزرگسالان رابه بارمی اورد. 

این جدایی هرچندبندرت جنبه ی جدایی مکانی نوجوان باوالدین وبزرگسالان  

راپیدامیکند/امامعمولایک جدایی روحی/فکری/ارزشی ورفتاری است و 

زمینه های ذهنی استقلال رابرای اوفراهم می اورد. 

درهمین مرحله انسجام جنبه های مختلف بدنی وجنسی وتصورازخویش 

به صورت هویت واحد شکل می گیردوپاسخگویی به سوال اساسی 

((من کیستم؟))بتدریج درذهن نوجوان تحقق می یابد. 

نوجوان متعلق به خانواده های ازهم پاشیده ومحیطهای اجتماعی-فرهنگی 

ناسالم به دلیل فقدان شرایط نامناسب برای شکل گیری هویت وشخصیت مطلوب دچارناهنجاریها وانحرافها میشوند ودرخطرورودبه بزهکاریهای 

نوجوانی ویاسایراختلالهای شخصیتی گوناگون قرارمیگیرند. 

دراین مرحله علاوه برمساله رشدشخصیتی واخلاقی یک نیازاساسی دیگر 

یعنی کسب دانش ومهارتهای لازم برای اشتغال یا ادامه تحصیل/به عنوان 

یک نیازمهم درتعلیم وتربیت نوجوانان مطرح می شود. 

ضرورت راهنمایی ومشاوره دراین مرحله ازهرزمان دیگری بیشتراست. 

بسیارضروریست که بر همه ی جوانب رشددراین مرحله تاکیدشود.زیرارشدهماهنگ نوجوان درتمام زمینه هاوشکل گیری هویت منسجم و مستقل /ضرورتی انکارناپذیردرتعلیم وتربیت این مرحله است. 

مراحل

دوره نوجوانی درانتهای دوره کودکی دوم وبابروزسریع تحولات آستانه بلوغ در سنین۱۰تا۱۲سالگی شروع می شود.این تحولات بانموساختمان استخوانی بدن واولین علایم رشدجنسی شامل:بزرگ شدن پستانهادردختران ورشدبیضه هادرپسران آغازمی گردد.این تغییرات بدنی بتدریج باعث به هم ریختن تعادل  

دوره ی پیش ازبلوغ می شودومسایل تازه ای دراحساسات وروابط فرد 

باوالدین پدید می اورد. 

این همان نکته ی مهمی است که اغلب والدین از ان غفلت می کنند. 

توجه به این نکته که والدین خودشان هم قبلا نوجوان بوده اند ویادآوری خاطرات 

و مسایل آن دوره میتواندکمک بسیار بزرگی به فرزندانشان و همینطور خانواده 

نماید تا هرچه اسانتراین مرحله به پایان برسد. وبه جای تشویش ومسایل  

حاشیه ای جوی سرشار ازهمدلی وراهنمایی درخانواده حکمفرما شود. 

پایان دوره نوجوانی/درمقایسه بااعصارپیشین/تاخیربیشتری دارد. 

این به دلیل پیچیدگی زندگی درعصرحاضر/الزامات ناشی ازدوره های تحصیلی طولانی ترومشکلات استقلال اقتصادی درآغاززندگی شغلی است. 

دوره نوجوانی از۱۲سالگی که(متوسط سن بروزبلوغ جسمی و جنسی دختران وپسران)است تا۲۰ سالگی(سن متوسط دستیابی به استقلال وخودکفایی وشکل گیری هویت((خود))  )درنظرگرفته می شود. 

مراحل: 

۱ــمرحله ی فاصله گرفتن(۱۲تا۱۴سالگی)) 

بروزرشدجسمی واولین نشانه های بلوغ نوعی تمایل طبیعی برای فاصله گرفتن کودک ازبزرگسالان/بخصوص والدین را به همراه می آورد. 

بستن دراتاق خواب یاحمام توسط کودک و درمحرمانه جلوه دادن تغییرات بدن 

نشانه هایی ازاین مرحله است. 

این گونه رفتارهای محرمانه واختصاصی نقش روانی--اجتماعی مهمی در پایان دادن به وابستگیهای کودکانه قبلی به والدین وسایربزرگسالان ایفامیکند. 

بدون این فاصله روانی واجتماعی/کودک قادرنخواهدشدتاگامهای آزمایشی اولیه رابرای استقلال ورسیدن به بزرگسالی بردارد.

 باافزایش این فاصله/کودک میتواندبادوستان نزدیک خود رازورمزهایی رامطرح کندوارتباطهای ویژه ی دوره ی نوجوانی راباگروه همسالان وبه دورازوالدین ومعلمان ودیگربزرگسالان به وجود آورد. 

این فاصله ی جدیدازخانواده وبزرگسالان بیشتر جنبه ی روانی داردودامنه ان درکودکان مختلف یک اندازه نیست. 

برای مثال:کودکان محروم ازعواطف گرم ودوستانه خانوادگی/ 

کودکان خانواده های آشفته/کودکان خانواده های مستبدوکودکان مبتلابه محرومیت های فرهنگی واجتماعی ممکن است این فاصله گیری طبیعی راتا 

اندازه ای گسترش دهندکه مقدمه ناسازگاریهاودشواریهای شدیدبعدی انان بشود. امادرکودکان عادی/این فاصله تا انجاگسترش می یابدکه به کشف هویت و جنسیت وسایر جوانب رشد((خود ))درآنان منتهی می شود 

مراحل نوجوانی

نوجوانی یک فرایند انتقال است.فرایندانتقال از کودکی به بزرگسالی دشوار و پرکشمکش است. فرایند رشد هم ازتعامل انطباقی میان فرد ومحیط ناشی می شود. نوجوان ازیک سوباسرعت بیسابقه ای بلوغ جسمی وجنسی  

را می گذراندوازسوی دیگرخانواده وفرهنگ وجامعه ازاو می خواهندتامستقل باشد.روابطجدیدی راباهمسالان وبزرگسالان برقرارکندوآمادگیهاومهارتهای لازم رابرای زندگی شغلی واجتماعی کسب نماید. 

نوجوان علاوه برپذیرش وسازگاری اجتماعی بایدبااین همه تغییروتحول/هویت منسجمی نیزبرای خویش کسب کندوپاسخ مشخص واختصاصی به این سوالات دشواروقدیمی بدهدکه:(من کیستم؟)(جای من درهستی کجاست؟) 

(اززندگی خودچه میخواهم؟).این تغییروتحولات ویافتن پاسخ قطعی به این سوالات ودست یابی به هویت خود چندسال طول خواهدکشید. 

درخصوص طول دوره نوجوانی اتفاق نظرکاملی بین روانشناسان وجودندارد. 

واقعیت این است که آغازوپایان این دوره دردختران وپسران/جوامع مختلف وبین طبقات گوناگون اجتماعی نیز همانندیکدیگر نیست.

لیوان را زمین بگذار

استادی درشروع کلاس درس/لیوانی پرازاب به دست گرفت.آن رابالاگرفت تاهمه ببینند.بعدازشاگردان پرسید:<به نظرشماوزن این لیوان چقدراست؟> شاگردان جواب دادند:<50گرم 100گرم یا....> 

استادگفت:من هم بدون وزن کردن نمیدانم دقیقا وزنش چقدر است.اماسوال من این است: اگرمن لیوان رامدتی نگه دارم چه اتفاقی می افتد؟ شاگردان جواب دادند:هیچ اتفاقی نمی افتد. 

استادفرمود:اگر یک روز لیوان را همینطورنگه دارم چی؟ شاگردی گفت:دستتان بیحس میشود.استادفرمود:آیا میتوان گفت وزن لیوان دراین مدت تغییر کرده است؟ شاگردان همه گفتند:خیر. 

استادفرمود:دقیقامشکلات زندگی هم مثل همین بحث ما است. 

اگرآنها راچنددقیقه درذهنتان نگه داریداشکالی ندارد.اما اگرمدت طولانی تری به آنها فکرکنیداعصابتان به درد میآید. 

اگر بسیارنگهشان دارید فلجتان میکند. 

فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است.اما مهمتراینکه درپایان روز وپیش از خواب آنهارافراموش کنید. 

فرداصبح سرحال وقوی بیدار میشوید و قادرید مشکلاتتان را با فکر باز و تصمیم عاقلانه تری حل کنید. 

بله به همین سادگی. 

عاشقانه

باتوام دیگر زدردی بیم نیست 

هست اگر جز درد خوشبختیم نیست 

دردتاریکیست درد خواستن 

رفتن و بیهوده خود را کاستن 

آه ای باجان من امیخته  

ای مرا ازگورمن انگیخته 

چون ستاره با دو بال زرنشان 

آمدی از دوردست آسمان 

عشق دیگرنیست این خیرگیست 

چلچراغی در سکوت و تیرگیست 

عشق چون درسینه ام بیدار شد 

ازطلب پا تا سرم ایثار شد 

این دگر من نیستم من نیستم 

حیف از آن عمری که با من زیستم 

                                                  ((فروغ))

تولد

تولد دوباره ام: 

 

هرگز هراسم نیست 

گر فاش کنم 

یا فاش شود 

مهم مردن او بود 

که مرد 

و 

امروز 

در رثایش 

مرثیه خوانم 

آواز کودکی

وقتی که شب از کوچه تنها 

بهر خرید نان و سبزی می گذشتم 

آواز میخواندم 

یعنی که نیست باکم 

ازهرچه آیدپیش وباشد سرنوشتم 

امروز هم دراین شبان شوکرانی 

وقتی شرنگ شب گزندش می گزاید 

تنها پناهم چیست؟ 

آوازم 

که آن هم 

در ژرفنای شب به خاموشی گراید 

                                           ((شفیعی)) 

اضطراب ابراهیم

من درنگ میکنم 

تو درنگ میکنی 

ما درنگ میکنیم 

خاک و میل زیستن دراین لجن 

می کشد مرا 

تو را به خویشتن 

لحظه لحظه باضمیر خویش جنگ میکنیم 

همچو ان پیمبر سپید موی پیر  

لحظه ای که پور خویش را به قتلگاه میکشید 

از دو سوی 

این دو بانگ را 

به گوش می شنید 

بانگ خاک سوی خویش 

و 

بانگ پاک سوی خویش 

هان چرا درنگ 

باضمیر ناگزیر خویش 

جنگ 

این صدای او 

صدای ما 

صدای خوف یا رجای کیست؟؟ 

                                                               ((کدکنی))

مرموز درخت

ترجیح میدهم که درختی باشم 

درزیر تازیانه ی کولاک وآذرخش  

باپویه ی شکفتن و گفتن  

تا 

رام صخره ای 

در ناز ونوازش باران 

خاموش 

ار برای شنفتن 

 

                           ((کدکنی))