وقتی که شب از کوچه تنها
بهر خرید نان و سبزی می گذشتم
آواز میخواندم
یعنی که نیست باکم
ازهرچه آیدپیش وباشد سرنوشتم
امروز هم دراین شبان شوکرانی
وقتی شرنگ شب گزندش می گزاید
تنها پناهم چیست؟
آوازم
که آن هم
در ژرفنای شب به خاموشی گراید
((شفیعی))